باور افراد درباره پول، نقشی به مراتب بزرگتر از آنچه که اکثرشان تصور می کنند، در سطح ثروت و لذت و رضایتشان از آن ثروت، بازی می کند. یکی از دلایلی که خیلی از مردم پول ندارند این است که مدام دارند بی سروصدا یا آشکارا، آن را محکوم می کنند. در واقع، بیشتر مردم تصور نمی کنند که باورهایشان در موفقیت مالی یا عدم آن، نقش داشته باشند، بیشتر مردم هرگز در مورد باورهایشان فکر هم نمی کنند. ما فقط طبق باورهایمان اقدام می کنیم.
دارم نمونه هایی از باورهای محکوم به شکست را جمع می کنم، همانطور که سنجاب ها برای زمستان و برای مدتی مدید، بادام جمع می کنند. در این مقاله، چندین باور واقعی درباره پول را از افراد حقیقی شرکت کننده در کارگاه ها و کلاس های واقعی، ارایه می دهم.
این باورها، جریان پول را به درون زندگی های بی شماری قطع می کنند یا آن را به جریانی باریک و بسیار ناچیز، کاهش می دهند. بعضی از این باورها برایتان آشنا هستند و بعضی دیگر آنقدر خاص و استثنایی اند که عجیب و غیرعادی به نظر می رسند. گاهی وقت ها، یک باور می تواند برای یک نفر زندگی بخش باشد و برای یکی دیگر، نابودکننده زندگی. از اول تا آخر این فهرست را بخوانید و ببینید آیا با هیچ یک از این باورها احساس نزدیکی می کنید یا نه.
پول، منشا همه بدی ها و پلیدی هاست.
اگر آدم موفقی باشم، مردم از من متنفر می شوند.
اگر یک میلیون به دست آورم، ممکن است آن را از دست بدهم و بعد، احساس حماقت کنم و برای همیشه از خودم بیزار شوم.
اگر خیلی بیشتر از حد نیازم پول به دست آورم، افراد زیادی مجبورند بدون پول سر کنند.
کمتر به دست آوردن پول، بهتر از این است که مسوول رنج و سختی فرد دیگری باشم.
اگر پول زیادی به دست آورم، به پدرم، که هرگز پول زیادی کسب نکرد، خیانت خواهم کرد.
ثروتمندان، ثروتمندتر می شوند.
فقرا، فقیرتر می شوند.
رابطه برقرار کردن با پول، سخت است.
پول درآوردن، سخت است.
برای پول پس انداز کردن باید از خیلی چیزها صرفنظر کرد و بدون خیلی چیزها گذران کرد.
نمی توانم هم پول داشته باشم و هم وقتِ آزاد.
پول، معنویت را از بین می برد.
باید خیلی کارهایی را که دوست نداری، انجام دهی تا پولدار شوی.
من پول کافی برای قسمت کردن یا بخشیدن ندارم.
قبول کردن پول، مرا مقید می کند.
بهتر است کمتر از حقم پول به دست آورم و از شرایط سخت رها شوم.
برای اینکه فرد با ارزشی باشم باید در ازای پول کمتر، بیشتر از دیگران کار کنم.
پول داشتن، مانع خوشحال بودن و شادمانی انسان است.
پول، فساد در پی دارد.
هرگز پول کافی نخواهم داشت.
بهترین کار این است که فقط پول کافی برای گذرانِ زندگی بخواهم.
همانقدر پول به دست می آوریم که مستحقش هستیم و حقمان است.
کار درست این است که نسبت به هر یک ریال پولمان، هوشیار باشیم.
اگر زن باهوش و زرنگی بودید، تا الان برای خودتان امکانات یک زندگی راحت را فراهم می کردید.
اگر انسان باهوش و زیرکی بودید، تا الان با یک مرد ثروتمند ازدواج کرده بودید.
من همیشه اجاره نشین هستم؛ صاحبخانه شدن غیرممکن است.
هرگز نمی خواهم دیگران بدانند خیلی پول دارم، زیرا مردم با افراد ثروتمند، خوب رفتار نمی کنند.
اگر خیلی پول درآورم، مردم فکر می کنند شیاد و کلاهبردارم.
فرد دیگری درون من است که همه پول هایم را خرج می کند.
اگر با هر یک از این باورها احساس نزدیکی می کنید، یکی یکی شان را مورد بررسی قرار دهید و به این سه سوال مربوط به هر باور، پاسخ دهید.
- چرا به این باور اعتقاد دارم؟
- آیا درست است؟
- اگر به چنین باوری معتقد نبودم، ممکن بود نگران چه پیشامدی باشم؟
با پاسخ دادن به این سه سوال معنی دار درباره هر باور، می توانید آن باور را از ذهنتان بیرون کنید و رها شوید تا به دنبال علایق و خواسته هایتان بروید. همچنین، آزاد خواهید بود تا هم ببخشید و هم دریافت کنید. همین الان دست به کار شوید و بی وقفه روی این باورها کار کنید.
نوشته شده در تاریخ جمعه 91/5/27 توسط عاشق دربدر
| پیام ها ()