عشق تو سر چشمه از کجا می گیری ؟ از کجا می جوشی که چنین خروشانی؟!
چرا رهایم نمی کنی؟ چرا فراموشم نمی کنی؟!
این درست است که بی اجازه وارد قلبم شدی،قلبم را ربودی و وداع نکرده رفتی؟!
تو را مکافات چیست؟
عشق نمی گویم چرا آمدی؟ نمی گویم چرا رفتی؟ اما می پرسم از تو چرا بی وفایی؟
نمی دانم چرا هنوز می پویمت.
وای چه قدر احمقم که دوباره فرا می خوانمت.
گناه از من نیست.
گناه از توست، که خود را آراسته ای و دلفریبی می کنی.
گناه از توست، که دل در مقابل تو می لرزد و خود را می بازد.
مطمئن باش که فردا شکایتت را خواهم کرد.
ببینم باز هم می توانی دلفریبی کنی! به خدا اگر بتوانی.
خوشحالم که فردا مفرری برای تو نیست.
فردا باید پاسخ دهی گناهی را که امروز کرده ای.
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/5/10 توسط عاشق دربدر
| پیام ها ()