دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/6/8 توسط عاشق دربدر
| پیام ها ()
پیش از این ها فکر می کردم خدا خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او هر ستاره پولکی از تاج او
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/6/8 توسط عاشق دربدر
| پیام ها ()
در غروبی غمگین باز دل قصد سفر دارد التماسم می کند تا بمانم اما دیر زمانی است که ببریده دلم شاید از بند نفس باز گشاید قفل دل ادامه مطلب...نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/6/8 توسط عاشق دربدر
| پیام ها ()
|