سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشق دربدر

دختران 2 دسته اند: دسته اول آنهایی که زیبا هستند و فورا ازدواج میکنند و دسته دیگر آنهایی که به دانشگاه میروند (شاو)

زن از این متأثر نمیشود که به او توجه کنید، بلکه تأثر او از این است که به او توجه کنید و بعد از او دور شوید (تواین)

 

کار زن افراط و تفریط است، اگه دوست بدارد از شدت محبت بی زار میشود و وای به حال زمانی که دشمنی پیدا کند (ولتر)
از دستپخت زن تعریف کن تا در کنار اجاق خود را قربانی کند ( دیل کارنگی)
ازدواج کار خوبی است، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید (سامبرست)
زن چون کراوات است، هم مرد را زیبا نگه میدارد هم حلقوم او را می فشارد (ویکتور هوگو)
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
اگر آن دخت زیبا روی بدست آرد دل ما را

به جون مادرم! بخشم سر و دست و دو تا پاها را

اگر آن بچه‌ی مجنون بدست آرد tell ما را
به جون مادرم! بخشم به یوسف آن زلیخا را!

اگر آن دختر مشعوف بداند درد دل ما را
به جون عبدلی کوبم! سر خالیبندا را!

اگر آن دخترک اینک بدارد دوستی با ما را
به جون مادرم گویم! تموم راستها و دروغها را!

اگر آن دخترک اینک شبی درخواب من آید
که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را!


اگر آن دخترک اینک بخواهد مال من باشد
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را!


اگر آن دخترک اینک ز عشق نا تمام گوید
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را!‌

معنی اشعار:

بیت اول: یه ترکی میره شیراز دل یه بنده خدائی رو میبره!

بیت دوم:‌ اگه یه دختر خوشگل کفم رو ببره! سر و دست و پاهام رو براش میدم!

بیت سوم: اگه به اون دختره بتونم شماره تلفن بدم، به جون مادرم (نمادی از واقعیت)‌ از کیسه‌ی خلیفه یوسف رو به زلیخا میبخشم!

بیت چهارم: ‌اگه دختره به من زنگ بزنه و بخواد به حرفام گوش بده اصلا براش خالی نمیبندم! (آره جون عمه‌ام!‌)‌

بیت پنجم:‌ اگه مخش رو زدم‌!‌ و دیدم حیفه از دستش بدم!‌ بهش بعدا راست و دروغها رو تعریف میکنم!

بیت ششم:‌ اگه یه شب خواب دختره رو دیدم ، معلوم نیست توی خواب چه اتفاقی میوفته!

بیت هفتم: ما آخرش هم سر در نیاوردیم که این دخترا وقتی میخوان دیگه مال ما باشند چرا یه دفعه غیبشون میزنه‌! و این واسه من شده یه معما!

بیت هشتم: اگه قرار بر عاشقی باشه چه احتیاجی به رژلب و ریمل و سایه و این چیزاس! (باز هم مثل همیشه، ‌آره جون عمه‌ام!)

به جون مادرم! بخشم سر و دست و دو تا پاها را


نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/7/12 توسط عاشق دربدر | پیام ها ()